تاریخ: ۱۴۰۱/۲/۲۲
خوشنویسی نیاز به تحول دارد
محمدناصر احدی- روزنامه‌نگار

همانطور که شعر هنر ملی ایرانیان تلقی می‌شود، خوشنویسی نیز هنری آشنا برای جامعه ایرانی فرض می‌شود؛ اما این تلقی‌ها و این فرض‌ها چقدر ریشه در واقعیت دارد؟ آیا واقعا هر ایرانی، به فراخور هر موقعیت و وضعیتی، شعری از یکی از شعرای بزرگ ادبیات ما از بر دارد؟ آیا چشم اغلب ایرانی‌ها به تماشای کشیدگی‌ها و قوس‌ها و انحنای حروف خوشنویسی آموخته است؟ خط خوش از قدیم‌الایام در ایران نشانه فضیلت بوده اما در جامعه کنونی ما که نوشتن بیشتر از طریق لمس صفحه کلید گوشی‌های هوشمند انجام می‌شود، خوشنویسی چه جایگاهی دارد؟ در جامعه‌ای که چندان با مطالعه مأنوس نیست، خوش نوشتن چه شأن و منزلتی دارد؟ برای یافتن پاسخ این پرسش‌ها سراغ عین‌الدین صادق‌زاده، خوشنویس و مدرس دانشگاه، رفتیم که هم در زمینه خوشنویسی فعالیت دارد و هم در زمینه گرافیک و نقاشیخط. آثار صادق‌زاده در نمایشگاه‌ها و موزه‌های متعددی در ایران و خارج به نمایش درآمده و نگاه بازش به مسائل خوشنویسی او را به گزینه مناسبی برای پاسخ گفتن به پرسش‌های ما بدل کرده است.

در جامعه امروز که با مسائل و مشکلات مختلفی دست به گریبان است، جایی برای توجه به خوشنویس باقی مانده؟

پاسخ به این پرسش چند سو دارد؛ یک سو این است که مسئولان باید توجه کنند که نمی‌کنند. حالا دلیلش را باید از خودشان بپرسید. اصولا در حوزه هنر، من فکر می‌کنم، مسئولان آن اهتمامی را که باید بورزند، نمی‌ورزند.

منظورتان از توجه مسئولان به خوشنویسی چیست؟ یعنی مسئولان از خوشنویسان حمایت مالی کنند یا به آنها سفارش اثر بدهند؟

من فکر می‌کنم در این مورد کمی قشری‌گری وجود دارد؛ یعنی چی؟ یعنی مثلا مسئولان برنامه‌ای دارند  و از سفرا و مهمانان خارجی دعوت کرده‌اند. آنجا وقتی می‌خواهند هدیه بدهند، چیزی اصیل‌تر و بهتر از خوشنویسی که وجود ندارد اما می‌آیند از یک خوشنویس 50تا کار می‌گیرند و خوشنویس‌های دیگر مغبون می‌مانند و دلخور می‌شوند. درحالی‌که می‌توانند با استادان خوشنویس ـ که خودشان کارشناس هستند ـ مشورت کنند که به‌صورت دوره‌ای از چه کسانی کار بخرند. اینطوری هم هنر خوشنویسی تشویق می‌شود، هم برای استادان انگیزه ایجاد می‌شود، هم گنجینه‌ای از آثار خوشنویسی به‌وجود می‌آید که در گذر زمان به ارزش‌اش افزوده می‌شود و هم گاهی که مسئولان می‌خواهند هدیه بدهند، می‌توانند از این گنجینه هدیه دهند. این یکی از راهکارها برای حمایت از خوشنویسی است. من این تبعیض‌ها را در خوشنویسی دیده‌ام؛ مثلا آقایان می‌روند به کسی سفارش کار می‌دهند که از لحاظ عقیدتی و نگاه با آنها همسو است ولی از خوشنویسی که همسو نیست یا حتی در فضای سیاسی نباشد، کاری نمی‌خرند. البته اینهایی که می‌گویم منظورم خودم نیست چون من به‌عنوان یک آرتیست مستقل اعتنایی به این چیزها نمی‌کنم. این یک سوی ماجراست. سوی دیگر این است که خوشنویسی به‌عنوان یک فضیلت در ذهن تمام ایرانیان ته‌نشین شده و چشم و گوش‌شان از خوشنویسی پر است. این یک پارادوکس ایجاد می‌کند. از یک لحاظ خوب است چون اغلب با آن آشنا هستند. از یک لحاظ ایجاد مشکل می‌کند چون جامعه می‌گوید ما سال‌هاست داریم این شکل از خوشنویسی را می‌بینیم ولی تغییری در آن ایجاد نشده است. من منظورم این نیست که در فضای خوشنویسی کلاسیک تغییری بنیادین ایجاد شود که برای مخاطب جذاب باشد؛ چون به هر شکل در فضای سنتی داریم از یک کهن الگو پیروی می‌کنیم و می‌خواهیم حفظش کنیم. با این حال می‌شود در ترکیب‌بندی‌ها، فضاسازی‌ها و شکل ارائه آثار تغییراتی ایجاد کرد. الان خوشنویسی سنتی را به شکلی ارائه می‌کنند که دقیقا 40سال پیش ارائه می‌کردند. خب در این 40سال، در این 50سال، در این 100سال اخیر واقعا اتفاقی از لحاظ نگاه، از لحاظ دانش، از لحاظ فضای بصری و... نیفتاده است؟ اینجا انگشت اشاره به سمت خوشنویس‌هاست که باید فضای جدیدی ایجاد کنند. نمی‌خواهم بگویم باید نقاشیخط کار کنند یا کار مدرن انجام دهند. می‌توانند در شیوه ارائه کار خلاقیت به خرج دهند تا مخاطب متوجه شود که دارد تغییری رخ می‌دهد؛ یعنی ببیند همان سیاه‌مشقی که در دوره صفویه کار می‌شده، امروز به همان شکل کار نمی‌شود. سیاه‌مشق هست، ولی با شکل و ارائه دیگری. در واقع هم جامعه چشم و گوش‌اش از خوشنویسی پر است و هم خوشنویسان دچار رخوتی هستند که به تغییر تن نمی‌دهند.
 
این پرهیز خوشنویسان از تغییر، چه علتی دارد؟
فکر می‌کنم رفتاری که انجمن خوشنویسان با خوشنویسی دارد، به شکل تکرار مقلدانه است که ایجاد رخوت می‌کند؛ یعنی برای خوشنویس ایجاد انگیزه نمی‌کند که کتاب بخواند یا در فضای دیگری هم تلاش کند. نوع آموزش به شیوه‌ای است که هنرجو مقلد بار می‌آید و وقتی مقلد بار می‌آید به‌خودش جرات نمی‌دهد که فضاهای دیگر را دریابد و تجربه کند؛ چون شکل تدریس او را اینگونه بار آورده است. بعد هم که استاد می‌شود و می‌بیند اعتباری پیدا کرده و برایش «استاد استاد» می‌کنند، جرات نمی‌کند خطر کند و وارد فضای جدیدی شود، مبادا که از مقام استادی نزول کند. به قول شاملو که می‌گوید: «به اندیشیدن خطر مکن/ روزگار غریبی است، نازنین»، انگار اینها هم نمی‌خواهند به مطالعه کردن و فضای نو و... خطر کنند. اصلا منظورم این نیست که نقاشیخط کار کنند. شبهه نشود. تغییر در همان فضای کلاسیک را عرض می‌کنم. در همان فضای سیاه‌وسفید خوشنویسی کلاسیک می‌شود هزار‌جور کار متفاوت کرد. لازمه‌اش این است که خوشنویس از دانش بصری، دانش ادبی و دانش گرافیک و نقاشی بهره‌مند باشد، جهان معاصر را بشناسد و تاریخ هنر بداند تا بتواند در همان فضای خوشنویسی کلاسیک رفتار متفاوتی کند. جامعه هم وقتی می‌بیند که خوشنویسی تغییری نمی‌کند، فکر می‌کند خوشنویسی تکراری است و همه دارند شبیه هم کار می‌کنند. طبیعتا جامعه متخصص نیست و بین آثار خوشنویسان مختلف فرقی نمی‌گذارد.
 
فکر می‌کنید تعداد علاقه‌مندان به خوشنویسی در گذشته بیشتر بود یا امروز هم خوشنویسی در میان نسل جدید همچنان خواهان دارد؟
به‌نظرم، در قیاس با گذشته، میزان علاقه‌مندی به خوشنویسی بیشتر و بهتر است. من خودم در دانشگاه گرافیک خوانده‌ام و گرافیک هم تدریس می‌کنم. من به دانشجویانم تأکید می‌کنم چون شما کار گرافیک می‌کنید و طراحی حروف انجام می‌دهید، باید خوشنویسی را بشناسید. مواجهه ما با خط مثل مواجهه فرنگی ها نیست. مواجهه آنها با خط مواجهه‌ای کاملاً کاربردی است؛ یعنی می‌خواهند پیام را برسانند؛ مثلا خیابان فلان یا فروشگاه بهمان. ما در خوشنویسی نمی‌توانیم این کار را بکنیم. خوشنویسی برای ما ایرانی‌ها فضلیت است و بعد می‌شود بخش کاربردی و پیام‌رسانی. برای همین به دانشجویانم می‌گویم اگر می‌خواهید وارد تایپوگرافی و طراحی فونت شوید، باید انواع خط در خوشنویسی ـ ثلث، نستعلیق، کوفی و... ـ را بشناسید. شناخت این خط‌ها هم فقط منوط به دیدن‌شان نیست. باید کار کنید تا جوهر خط را دریابید. به همین دلیل فکر می‌کنم اقبال بچه‌ها به خوشنویسی از گذشته بیشتر است. اما لازمه این اقبال رفتار متفاوتی است، نه رفتاری که انجمن خوشنویسان انجام می‌دهد؛ برای مثال، من به دانشجویانم می‌گویم برای خط نوشتن باید شعر بدانید و بتوانید شعر بخوانید و ادبیات بفهمید. می‌گویند: چرا؟ می‌گویم: چون شما در خط ـ که عنصرش حروف است ـ با کلمات سروکار دارید. وقتی کلمات را نفهمید، نمی‌توانید درست بنویسید؛ مثلا کلمه «بلند» را باید کشیده بنویسید یا کلمه «پیچیده» را نمی‌توانید کشیده بنویسید، باید جمع بنویسید. خواندن شعر به شما این مجال را می‌دهد که جوهر و ذات کلمات را دریابید و ترکیب‌بندی‌های‌تان متفاوت شود. وقتی در آموزش اینطور رفتار می‌کنید، برای دانشجو و هنرجو جذاب می‌شود. به‌نظرم شکل آموزش خوشنویسی باید عوض شود. البته انجمن خوشنویسان هم می‌تواند بگوید من شکل سنتی کار می‌کنم و این بر عهده دانشگاهیان است که رفتار متفاوتی در آموزش خوشنویسی به دانشجویان و هنرجویان پیش بگیرند. این‌طوری هم می‌شود به قضیه نگاه کرد، ولی درهرحال آموزش خوشنویسی، به‌نظر من، نیازمند تغییر است. ما در قدیم می‌خواستیم نمونه خط فلان استاد را پیدا کنیم، باید کلی می‌گشتیم، اما الان با زدن یک دکمه بهترین خط‌ها از بهترین استادها با بهترین کیفیت در اینترنت یافت می‌شود. شرایط آموزش برای این دوره و زمانه هم باید تغییر کند.
 
اقتصاد خوشنویسی چه وضعیتی دارد؟
شما وقتی از اقتصاد حرف می‌زنید، یعنی باید یک زیرساخت‌هایی وجود داشته باشد. این زیرساخت‌ها در خوشنویسی وجود ندارد. وقتی یک تابلوی نقاشی در حراج تهران یا حراج کریستیز میلیاردها تومان چکش می‌خورد، به‌دلیل این است که زیرساخت‌های لازم برای فروش آن ایجاد شده است. در این حراجی‌ها اثر هنری به‌عنوان کالایی معرفی شده که می‌تواند برای سرمایه‌گذاری سودآور باشد. در خوشنویسی این فضا وجود ندارد. دوستان خوشنویسی که کلاسیک کار می‌کنند، قیمت آثارشان را با آثار مدرن مقایسه می‌کنند، غافل از اینکه در فضای مدرن روی اقتصاد، روی بازاریابی، روی نحوه ارائه اثر و روی همه اینها کار شده و بعد قیمت یک تابلو بالا رفته است. خوشنویسی به دانش اقتصادی و افراد آشنا به اقتصاد هنر نیاز دارد. ما خوشنویس‌ها باید بپذیریم وقتی یک تابلوی خوشنویسی قرار است ارائه شود، به‌عنوان کالا ارائه می‌شود. اگر اینها لحاظ شود، اقتصاد خوشنویسی هم تکانی می‌خورد، ولی اگر به همان شکل سنتی رفتار شود، فکر نکنم تغییر خاصی رخ دهد، مگر اینکه روی کارهای قدما مثل دوره صفویه و قاجار کار کنید چون در مورد معاصرین با این وضع اتفاقی رخ نمی‌دهد.
 
نقد تجسمی به‌طور عام و نقد خوشنویسی به‌طور خاص در رسانه‌های ما چندان زیاد نیست. اگر منتقد هنری یا روزنامه‌نگاری درباره آثار خوشنویسی بنویسد، به او خرده می‌گیرند چون خوشنویس نیستی، پس صلاحیت نوشتن درباره خوشنویسی هم نداری. به‌نظر شما اصلا نقد می‌تواند به خوشنویسی ما کمک کند یا خوشنویسی بدون منتقد و نقد هم راه خودش را می‌رود؟
کلاً جامعه ما نقدپذیر نیست. همه مشکلاتی که داریم به این دلیل است که نقدپذیر نیستیم؛ بیشتر در تعارف و تزویر و ریا هستیم. اگر نقد به معنی واقعی باشد، باعث رشد و پویایی می‌شود، به شرطی که اول تعارفات و کینه‌ها کنار برود. در مرحله بعد، لازم نیست منتقد خوشنویسی حتماً خودش خوشنویس باشد. مگر دکتر مهدی بیانی خوشنویس قابلی بود؟ یا مگر آقای آغداشلو خوشنویس قابلی است؟ ولی نقاد درجه‌یکی است. شناخت مهم است. ما به‌شدت به نقد منصفانه و موشکافانه و درست نیاز داریم.
 
در زمانه‌ای که انواع و اقسام فونت‌های حاضر و آماده خوشنویسی در دسترس است، شاید برای کسی که متخصص نیست این سؤال پیش بیاید که بین خوشنویسی با دست و خوشنویسی با فونت کامپیوتری چه فرقی وجود دارد؟
سؤال خیلی خوبی است. خوشنویسی 2وجه دارد؛ یکی وجه کاربردی و یکی وجه هنری و زیبایی‌شناختی. در گذشته، استعدادهایی که می‌توانستند در فضای هنری خوشنویسی مثمرثمر باشند، در فضای کاربردی هم کار می‌کردند. تابلو می‌نوشتند، کارت ویزیت می‌نوشتند، کتابت می‌کردند. الان خوشبختانه با وجود کامپیوتر این وجه کاربردی مرتفع شده است. این اتفاق به وجه زیبایی‌شناختی خوشنویسی عیار و ارزشی داده است؛ یعنی دیگر خوشنویسی دم‌دستی نیست و یک خوشنویس قابل نمی‌آید بنویسد مثلا «حراج پوشاک بچه». همچنین باعث شده که بخش زیبایی‌شناختی خوشنویسی بیشتر مورد‌توجه قرار بگیرد. در وجه کاربردی فقط می‌خواهیم پیام را برسانیم و خطی مثل خط نستعلیق که حس‌وحال نوستالژیک برای مخاطب دارد، فضای نوستالژیک برای انتقال پیام می‌سازد اما وجه زیبایی‌شناختی با احساس هنرمند عجین می‌شود؛ احساس یک لحظه خاص، یعنی استاد امیرخانی خط چلیپایی می‌نویسد در یک لحظه خاص و با یک احساس خاص و فردا همان عبارت را با همان ترکیب‌بندی با احساس متفاوتی می‌نویسد که از لحظه دیگری می‌آید و نتیجه چیز دیگری می‌شود. بنابراین خط از احوالی برخوردار است. حالا هرچه بیشتر خط را بشناسید، بیشتر آن احوال را درک خواهید کرد. برای همین است که کار دست هنوز زیباست. مثل تفاوت میان فرش دستی و فرش ماشینی است. از نگاه من، کامپیوتر خیلی به خوشنویسی کمک کرده و به آن اعتبار داده است. من خوشنویس نوعی، در قدیم باید تابلوی سردر و پارچه و دیوار می‌نوشتم که هم دستم خراب می‌شد و هم مردم می‌گفتند خوشنویس قابل چرا هم این کارها را می‌کند و هم آن کارهای فاخر را؟ اما الان اینها از هم جدا شده است. حالا هر خوشنویسی که فن و تکنیکش بیشتر با احساسش عجین شده باشد، بیشتر به وجه هنری و زیبایی‌شناختی نزدیک می‌شود؛ مثل استاد امیرخانی، مثل استاد خروش، مثل استاد اخوین.
 
جایی می‌خواندم که خط صورت معنی است. هرچه معنایی عمیق‌تر باشد، لازم است که صورتش هم زیباتر باشد. برای همین هم هست که خوشنویس سعی می‌کند، مفاهیم عالیه را آنقدر زیبا بنویسد. بیشتر خوشنویسان از ادبیات کهن ما در نوشتن بهره‌می‌گیرند، ولی فکر نمی‌کنید لازم است سراغ مفاهیم و معانی مدرن و به‌روزتر رفت و کمی از ادبیات سنتی فاصله گرفت؟ انگار هرقدر هم خوشنویس دست توانایی داشته باشد، هنوز آنچه می‌نویسد به نوعی به هنرش ارجحیت دارد.
گنجینه ادبی ما آنقدر فاخر و پر بار است که هر چقدر تکرار کنیم چیزی از دست نمی‌دهیم بلکه مدام به‌دست هم می‌آوریم. درک حافظ در 20سالگی با 30سالگی با 40سالگی کاملا فرق دارد. ادبیات کهن ما فاخر است و بحثی در آن نیست؛ ولی خوشنویس‌ها می‌توانند شعر نو یا نثر بنویسند. اتفاقا یک‌بار با استاد ع. پاشایی، مترجم متبحر، صحبت می‌کردیم. ایشان می‌گفتند چرا نثر نمی‌نویسید؟ اغلب خوشنویسان فقط می‌خواهند خطی که می‌نویسند خوب دربیاید و از خود متن غافل می‌شوند. من خیلی به آن تطابق صورت و معنا در خوشنویسی قائل نیستم. من خوشنویس می‌توانم با خط خوش یک چیز پرت بنویسم، ولی چشم و گوش ما به متن فاخر در خوشنویسی عادت کرده است. می‌شود شعر نو نوشت. می‌توان متن‌های فلسفی کوتاه پرمعنا نوشت. این همان خطر نکردن خوشنویس‌هاست که قبلا گفتم.
 
سؤال آخر که شاید باید اول می‌پرسیدم؛ تعریف خوشنویسی از نگاه شما؟
خوشنویسی غیر از خوش نوشتن یعنی خط را با درون آمیختن و در احساس غوطه‌ور کردن و از سرانگشت بیرون آمدن. خوشنویسی واقعا هنر عجیب‌وغریبی است. خوشنویسی لحظه به لحظه، نو به نو می‌شود؛ البته به شرطی که مراتبش طی شود. به شرطی که درونت پاک باشد تا تمام وجودت را بگذاری روی خط. لازمه‌اش این است که بخل و حسد و کینه نداشته باشی و به ذهن مجال دهی که تمام تمرکزش را روی خط بگذارد.