تاریخ: ۱۴۰۱/۵/۷
روایت ناب نابودی: انتقام تراژدی از آب
عبدالقادر نیازی : شاعر و منتقد و کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی

 

همە چیز با اعتصاب تاریخ اغاز شد

تراژدی هنوز خودش را نباختە بود کە

انتیگونە نقشش را بە مونالیزا واگذار کرد

حالا چهار عکس یک در جهان و

عکسی کە یک چهارم من را نیز در خود جا نمیدهد، پریود شدەاند

تاریخ را برای یک تراژدی عاشقانە می خوابانم

سرم را قطع می کنم و از پنجرەی جغرافیا بە وطن زل می زنم

مثل یک رئیس جمهور کە در توهم اینکە خورشید تنها از پشت رای هایش می تابد، بە سیاستهای خونی می اندیشم/ پس هستم/... (بخشی از یک شعر بلند از نویسندە).

مواجهە با ابژە قدرت کە خود را بصورت دیگری بزرگ نمایان میسازد، توان فراهم کردن پشتوانە را از سوژە سلب میکند. دولتها بە عنوان برساختەای از دیگری بزرگ، با خلق اتوریتە معنایی بخصوص در دنیای سیاست، سلطەاشان بر سوژە را استمرار میبخشند چە در قالب مرگ چە در قالب کشتار و چە در قالب غرق کردن عمدی مهاجران و پناهندگان در دریای اژە.

 
تراژیک بودن مرگ در این چهارچوب سیاسی نە بە سبب سلب زندگی در دریای اژە کە بە سبب پذیرفتن همان نهیلیسم معنایی ست کە سوژە از دیگری بزرگ برساختە و مجعول (دولتها)دریافت میکند و زیر بار هژمونی ان میرود.در واقع تابعیت سوژە از اقتدار پوشالی سیاسی دیگری بزرگ بە نحوی از انحا منجر بە اختەشدەگی خود سوژە میشود کە در نهایت ان را با فقدان و خلا و منفیت روبرو میسازد. چرخش هویتی سوژە در این میان اما چیز دیگریست. ان هنگام کە سوژە، سوژەگی و ازادی خود را نە تنها بە معانی برساختە سیاسی نمیبازد کە خود را در قالب هنر بە شکل دیگری بازافرینی میکند. واسازی از ازادی معنا در هنر نە بە سبب تقابل با گفتمان سیاسی دولتها کە دقیقا وقتی معنا پیدا میکند کە در نظم سیاسی انها اختلال ایجاد کند و بە عنوان معظل برشمردە شود.در این میان،هنر، علی الخصوص تئاتر سیاسی بر اثر مواجهە تروماتیک با امر واقعی در راستای افرینش ازادی معنا برای سوژە گام برمیدارد. در واقع تئاتر سیاسی وقتی موفق بە عبوراندن سوژە از هویت ایدئولوژیکی بە سوژە سیاسی شود، میتواند همزمان بە واسازی معنای امر سیاسی نیز خوشبین باشد.امر سیاسی در تئاتر سیاسی وقتی مواجهە با امر واقعی را تسهیل میکند کە هرگونە تهدیدی از طرف قدرت و دولتها را نادیدە بگیرد و از عهدە مبدل کردن سوژەی منفعل و واماندە بە سوژە اجتماعی و کارکردهای ان ابایی نداشتە باشد.

تئاتر خیابانی (شاعیرانەکانی شەقام) کە چهارم مرداد در یکی از پارکهای مهاباد و در ملا عام بە اجرا در امد، توانست تا حد زیادی ضمن مواجهە با امر تروماتیک، با تولید سوژە سربەهوا در مقابل امر سیاسی رایج، خود تروما را نیز رام کند.همزیستی (شاعیرانەکانی شەقام) با تروما و حافظە فرهنگی و سیاسی و ناخوداگاە جمعی ملت کورد، منجر بە ایجاد جنسی از دیالکتیک شد کە سنتزش را در اجرای بکر و بهینە ان میتوان دید.

 
اگر از منظر هانس ــ تیس لمان بخواهیم بە پروبلماتیک سیاست در (شاعیرانەکانی شەقام) نگاهی بیندازیم باید بگوییم کە تنها وقتی میتوانیم قابلیت سیاسی تئاتر را درک کنیم کە قادر بە پرورش امر سیاسی در خود تئاتر باشیم. بنا بر این گفتە تیس لمان، تئاتر خیابانی(شاعیرانەکانی شەقام)،نە با بازنمایی یا تقلید یا بە اجرا دراوردن صحنەای از فلاکت و رنجی کە در دریای اژە رخ میدهد بلکە، با واردکردن سیاست در تئاتر و سیاسی کردن ساختار ان توانست نە تنها خود را از همسان سازی با نظام بازنمایی و نشانەای دور نگە دارد کە فرم، زمان و رخداد تئاتری را نیز حداقل تغییر داد و بازافرینی کرد. تئاتر(شاعیرانەکانی شەقام)، با تمام گستاخی و شوریدگی اش علیە ایمنی هستی شناسانەی سیاست جهانی، توانست با غلبە بر موانع و محدودیتهای زیبایی شناختی، میدان دید تماشاگر را بە میدان بیرون کشیدن امر سیاسی از منفیت سیاسی تبدیل کند.گستاخی تئاتــــــــــر شاعیرانەکانی شەقام، نە در بازتولید امر سیاسی مبتنی بر انتاگونیسم و نژادپرستی اروپایی، کە دقیقا در ایجاد اختلال در ان است زیرا با التزام بە تعهد سیاسی خود مبنی بر مجال دادن بە فلاکتهای مهاجرت و کوچ و پناهندگی، کە در نظام سیاسی دولتها نادیدە گرفتە میشوند، موانع سیاسی و انتاگونیستی و نژادپرستانە را رد کردە و فوکوس و نقطە ثقل خود را بر بسترهای عقلانی و اشتی جویانە ملتها گذاشت. اختلال مورد نظر در امر سیاسی و ان ایمنی هستی شناسانە دولتها  در (شاعیرانەکانی شەقام) انگاە روی میدهد کە امر واقع بە سبب پردازش مقتدرانەی سوبژکتیویتەی سیاسی، مغلوب امر نمادین شدە و خود را در قالب زبان و فرم و اجرا نمایان میکند. فرایند زبان سازی در شاعیرانەکانی شەقام اگر چە در کلیت خود از نوعی نقصان سینتاکسی و گرامری رنج میبرد اما نقطە قوت این شاعرانەها بیش و پیش از ابتنای صرف بر متن، بر اجرا متمرکز بود.طوریکە متن بیش از اینکە بعنوان ماتریال و مادە خام ان قلمداد شود، در یک تعامل واسازانە، جای خود را بە اجرا دادە است و نقش بخشی از فرایند زبان سازی را برعهدە بدن میگذارد.بدنی کە بە شدت با قدرت درگیر است. درهم تنیدگی سوژە و سیاست و امر سیاسی در تئاتر شاعرانەها انگاە عیان میشود کە بە فروپاشی اقتدار جهانی سازی غربی می انجامد و عشق و همنوعی انسانها را در تقابل با متافیزیک سیاستهای غربی و همچنین افراطی گرایی دینی، بە پروبلماتیک فرهنگی و در عین حال یک معظل تبدیل میکند.
 
 
رهیافت تراژیکی در (شاعیرانەکانی شەقام) بیش از انکە تبلیغ یا پیشنهادی باشد برای اومانیسم اختە شدە، تجویزی ست برای رهایی از سیاست زدگی پوپولیستی کە از غرق کردن عمدی مهاجران واماندە و مستاصل سود میجوید.اینکە (شاعیرانەکانی شەقام) مخاطب خود را (نە تماشاگر) بە امضای توماری بشر دوستانە و عشق بە همدیگر دعوت میکند ناشی از همین سیاست زدگی پوپولیستی ست. موضع گیری واسازانەی شاعیرانەکانی شەقام دقیقا در همین نکتە نهفتەست کە از امر سیاسی در تقابل با خود امر سیاسی استفادە میکند اما با جدایی از هنجارهای بنیادین ان و تجلی ان در هنر و بنیان گذاشتن امر سیاسی اناگونیستی کە در اوج ظرافت و زیبایی، تماشاگر را نیز در تولید امر سیاسی دخالت میدهد. امر تراژیک نە تراژدی در (شاعیرانەکانی شەقام)، با فراروی و تخطی از هنجارهای مصنوعی فرهنگی، بە سستی و رخوت شالودە اگزیستانسیالیسم سیاسی منجر میشود و همزمان تماشاگر و مخاطب را از عادات مبتذل و لوث شدەی اندیشە می رهاند. بازافرینی امر سیاسی در (شاعیرانەکانی شەقام)، مرهون دوری گزینی از همین الگوهای متعارف و پیش پا افتادە بازنماییست. زیرا تجربە واسازی خود را نە در چهارچوب مصارف ایدئولوژیکی صرف محدود میکند نە از واقعیات زیبایی شناسانە و تنشهای ناسیونالیستی و انترناسیونالیستی و جهان وطنی نیز پرهیز میکند.(شاعیرانەکانی شەقام) با ابتنا بر فرم و اجرا، از همان بدو شروع خود را بە عنوان هجوم برندە بە امر واقعی نشان داد و بیش از انکە بە تئاتر بعنوان یک محصول صرفا فرهنگی اکتفا کند ان را بصورت دلالتهای معناشناختی و تجلی گرایانە و عمومیت یافتە ارتقا داد، انهم درست وقتی کە با تکیە بر واقعیت اجرا بە مفهوم پردازی هم میپردازد.
 
 
بە همین دلیل انچە(شاعیرانەکانی شەقام) را از بنیان دچار واسازی میکند نە پرهیز از نشان دادن ابتذال سیاست در قالب غرق کردن عمدی پناهندەگان، کە گسست از اکنونِ امر سیاسی است...