تاریخ: ۱۳۹۷/۴/۴
استاد خضر رش احمدی، هنرمندی از دل مردم
دکتر ابراهیم قربانی(مدرس دانشگاه)

امروز که قلم به دست گرفته ام و در حال کتابت هستم می­خواهم برای معدود دفعاتی به دور از دنیای حقوق، قانون و ماده و تبصره باشم و از احساساتم در مورد بزرگ مرد هنری شهرم « استاد خضر رش احمدی» بنویسیم. هنرمند خوش نقشی که اکثریت شهروندان عزیز از نقش آفرینی های استادانه ایشان خاطرات شیرینی به یاد دارند و کارهای هنری او و همکارانش را ارزنده تلقی می نمایند.

بدون شک ایشان هنرمندی بودند که در هر نقشی خوب ظاهر می شدند و فرقی نمی کرد تلویزیون ما رنگی باشد یا سیاه و سفید. او خوش می درخشید و ما خندان. دیر زمانی است ندیده ایم و نشنیده ایم صدایش را، استاد العفو. خطا از ماست نه از تو. ببخشای ما را که در قدردانی از تو کوتاهی کرده ایم و کمتر سراغت را می گیریم. شاید عده ی زیادی از خوانندگان و شهروندان مخالفت این نظر بنده باشند که کمتر سراغی از ایشان گرفته شده است اما این سوالاتی است که در ذهن بنده و بسیاری دیگر از مردمان این شهر ایجاد شده است که تا بحال چه اندازه از زحمات ایشان تشکر شده است؟ چقدر همکارانش به یادش بوده اند؟ و مهمتر از همه آنها مسئولان تا اندازه ای در فکر ایشان بوده اند؟ و سوالات عدیده دیگر.

احتمال آن وجود دارد که شما با بنده در این خصوص که ما غالباً مرده پرست هستیم ، هم دیدگاه و هم عقیده باشید، مساله ای که لازم به توضیح نیست چرا که به عینه چنین مواردی دیده شده است. اما سوال این است، چرا باید اینگونه باشیم؟ چه می شود در فکر ساختارشکنی این رویکرد باشیم و تا زنده هستیم قدر همدیگر را بدانیم و بس.

چه می شود که هر کدام از شخصیت های علمی، فرهنگی، هنری، ورزشی و ... شهرمان را تا زنده هستند فراموش نکنیم، بعد از مرگ شیون و زاری به چه درد می خورد؟ آراستن جسد و سنگ قبر چه سودی دارد؟ چه سود وقتی آنها با دلی پر از غم از کنارمان بروند و سالی یک بار یادی از آنها نکنیم که در شان و جایگاه شان باشد؟ گذاشتن عکس در پروفایل  و صفحه شخصی بعد از مرگ به چه معناست؟ آینده گان در مورد ما چه می گویند؟

استاد رش احمدی هنرمندی ماندگار در یاد و خاطرات اکثریت شهروندان عزیز و حومه می باشد، او روزگارانی تمام توان و انرژی خویش را صرف خندانیدن و شاد کردن ماها می کرد، از کمترین امکانات، بهترین بهره را برای شاد کردن لحظات زندگانی ما می برد و بهترین اثر طنز را تقدیم شهروندانش می کرد. او خودش بود و غرق در نقشش. آنچنان با عشق بازی می کرد که انگار صدها کارگردان خبره او را آموزش داده اند. او خودش را وقف شاد کردن شهروندانش کرده بود به شخصیت ها در کارش جان می داد.

او هنرمندی مردمی بود که فقط می توانست بخنداند و نگریاند. پس لازم است بیش از این در فکر قدردانی از چنین اشخاص بزرگ و قابل احترامی باشیم و تا زنده هستند قدرشان را بدانیم و منتظر مناسبت های خاص نباشیم تا یادی صرفاً جهت رفع مسئولیت و گرفتن چند عکس یادگاری برای ایام های خاص باشیم.