تاريخ: ۱۳۹۹ چهارشنبه ۱۸ تير ساعت ۹:۵۷ بازدید: 1338      نظرات: 0      کد مطلب: 15018

رازهای نهفته شخصیت در علم روانکاوی


به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی هاژه، مهم است متوجه شویم خودشناسی تنها در این مورد نیست که در مورد خودمان آگاهی به دست آوریم بلکه همچنین به نحوه توجه ما و دقت به جهان درونی‎مان مربوط می‎شود.

شخصیت یا همان personality از واژه persona گرفته شده است که در زبان لاتین به معنای ماسک تئاتر است. این واژه به ماسکی اطلاق دارد که در گذشته در صحنه‌های تئاتر استفاده می‌شده، به طور کلی با توجه به این واژه لاتین می‌توان شخصیت را نقابی نامید که موجب مشحص نشدن هویت فرد می‌شوند.

از نظر زیگموند فروید، شخصیت از سه قسمت یا از سه سطح تشکیل می‌شود:

نهاد (اید)
من (ایگو)
من برتر (سوپرایگو)

نهاد

نهاد نیرویی است که از مجموع غرایز اولیه تشکیل می‌شود و از اصل لذت پیروی می‌کند. نهاد نماینده کلیه حالات غیرارادی، طبیعی، آگاه و غریزی است. به گفته فروید، هرکس به هنگام تولد، نهاد را با خود به دنیا می‌آورد و در تمام عمر با آن به سر می‌برد. نهاد اصل زندگی و اساس شخصیت را برنامه‌ریزی می‌کند.

این نیرو منشا کاملا درونی دارد، از دنیای خارج اطلاع ندارد، از درد و رنج گریزان است. هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد و از هیچ اصل و قاعده‌ای، جز کسب لذت، تبعیت نمی‌کند، نهاد از واقعیت جهان خارج، از موازین اخلاقی و قید و بندهای اجتماعی به دور است. بنابراین در کمال آزادی و در صورت لزوم با شدت و خشونت در جستجوی برآوردن خواهش‌های خود و در پی کسب لذت است.

وجود نهاد برای حفظ و سلامتی لازم است. نهاد است که انسان را برای رفع احتیاج‌های اولیه زندگی از قبیل گرسنگی، تشنگی، نیاز جنسی و جلوگیری از خطرهای گرما وسرما، به فعالیت وادار می‌کند. چون نهاد از اصل لذت پیروی می‌کند، با مصرف کردن انرژی، از تنش روانی ‌می‌کاهد و سعادتی حیاتی را برقرار می‌کند. البته خواهش‌های نامقبول و نامعقول نیز دارد.

اما چون تنها عامل فعال نیست، نمی‌تواند به سادگی از انسان یک فرد بی‌بند و بار بوجود آورد. نهاد همیشه با من و من برتر همراه است و با آنها مهار می‌شود. نهاد تنها در کودکان خردسال، که هنوز از اصل واقعیت خبر ندارند و در برخی افراد سایکوتیک (اختلالات روانی شدید، قطع رابطه با واقعیت) که هر چه می‌خواهند سخنان ناسزا می‌گویند، به دیگران آزار می‌رسانند. برای روشن‌تر شدن مفهوم نهاد، مثالی می آوریم. بچه خردسالی را در نظر بگیرید که با مادر خود از جلو مغازه عبور می‌کند.

ناگهان در پشت شیشه یک مغازه، چشمش به اسباب بازی مورد علاقه‌اش می‌افتد. دو پا را توی یک کفش می‌کند که حتما آن را برایش بخرد. هر دلیلی برایش می‌آورد، مثلا بالا بودن قیمت یا نبودن پول هرگز، گوش نمی‌دهد، برای اینکه نه مفهوم قیمت برایش مطرح است و نه مفهوم نبودن پول، این کودک در این حالت صرفا از دستور نهاد پیروی می‌کند و از واقعیت گریزان است.

من

من، یا اصل واقعیت، در اثر برخورد نهاد با واقعیت و دنیای خارج بوجود می‌آید. منظور از اصل واقعیت این است که تفکر منطقی، اساس من را تشکیل می‌دهد. من، در واقع قسمتی از نهاد که در اثر احتیاجات دنیای خارج تغییر شکل یافته است. در واقع من، برای کاهش تنش و رسیدن به لذت، از عقل کمک می‌گیرد و براساس راهنمایی‌های آن به انتخاب خواهش‌های نهاد ‌می‌پردازد و درباره زمان،مکان و چگونگی برآوردن آنها تصمیم می‌گیرد.

در نتیجه، وظیفه من این است که با در نظر گرفتن امکانات و احتیاجات دنیای خارج و مصلحت شخص، خواسته‌های نهاد را عملی سازد تا سعادت فرد و بقای نوع او امکان‌پذیر شود. سازگاری با محیط، حل تضادهایی که بین ارگانیسم و واقعیت محیط خارج به وجود می‌آید و برآوردن نیاز های متنوع و متضاد، همه از وظایف من به شمار می‌آید.

من برتر

من برتر، قسمتی از من است که در برخورد با محدودیت‌ها و ممانعت‌های اجتماعی تغییر شکل یافته است. من از واقعیت پیروی می‌کند و توجهی به اصول و موازین اخلاقی ندارد. اما به محض اینکه این توجه بوجود آمد، سومین و عالی‌ترین سطح شخصیت تشکیل می‌شود که فروید آن را من برتر می‌نامد.

من برتر، نمودار ارزش‌های مطلوب اجتماعی، حربه اخلاقی شخصیت و در واقع همان وجدان اخلاقی است. من برتر، برخلاف نهاد به کمال توجه دارد، نه به لذت و خوشی، او می خواهد خوب را از بد، درست را از نادرست، زشت را زیبا، اخلاقی را از غیراخلاقی به صورتی که در اجتماع مورد پذیرش است، تشخیص دهد.

من برتر فرد را وادار می‌کند تا رفتار خود را بر موازین اخلاقی و اصول حاکم بر اجتماع منطبق سازد. من برتر، هم با نهاد مخالفت دارد و هم با من. زیرا از یک سو از اجتماعات طرد شده است و از سوی دیگر باید من را قانع کند تا اهداف و ملاحضات اخلاقی و اجتماعی را جانشین اهداف و ملاحضات واقعی کند.


ارتباط بین این سه سطح شخصیت

در میان سه شخصیت، وظیفه من از همه دشوارتر است، زیرا باید هم خواسته‌های نهاد و هم خواسته‌های من برتر را برآورده کند. اگر خواسته‌های نهاد را برآورده نکند، موجودیت فرد به خطر خواهد افتاد، اگر خواسته‌های من برتر را در نظر نگیرد، حیثیت اجتماعی فرد لطمه خواهد دید. من باید، با توجه به امکانات محیط خارج، بین نهاد و من برتر سازگاری ایجاد کنند، بنابراین می‌توان گفت بین سه قسمت شخصیت دائما تضاد یا تضادهایی وجود دارد.

اگر من نتواند این تضادها را حل کند، سلامت روانی شخص به خطر خواهد افتاد. در هر صورت، وظیفه من حل تعارض‌ها و در نتیجه حفظ سلامتی شخصیت است. برای موفقیت در این مبارزه، ابزارهایی وجود دارد که اصطلاحا مکانیسم‌های دفاعی نامیده می‌شود و من باید از آنها کمک بگیرد.

وقتی از من صحبت می‌کنیم، می‌توانیم فرض کنیم مادری را که برای پذیرایی از مهمان‌ها مقداری شیرینی را در جایی بلند و دور از دسترس کودک گذاشته کودک از غیبت مادر استفاده می‌کند و به این فکر می‌افتد که چیزی زیر پا بگذارد تا به شیرینی دسترسی پیدا کند. حال فکر می‌کنیم شیرینی در جایی گذاشته شده که کودک هیچ ترسی از افتادن ندارد.

بنابراین، کودک با بکار انداختن فکر خود و با استفاده از صندلی، خواسته نهاد را برآورده می‌کند. تا اینجا می‌توان گفت که دومین سطح شخصیت یعنی من، تشکیل شده است. حال اگر کودک تنها از ترس تنبیه مادر یا از ترس اینکه مبادا در پیش مهمان مورد سرزنش قرار گیرد از برداشتن شیرینی منصرف شود، خواهیم گفت سومین سطح شخصیت یعنی من برتر شکل گرفته است.
 
فروید پدر علم روانکاوی، شخصیت انسان را مرکب از سه جزء نهاد یا اصل لذت، من یا خود و من برتر یا فرخود (وجدان) می‌داند. معیار سلامت روان در این مکتب تعادل بین نهاد و من و فرامن از طرفی و بین سطوح خودآگاه و ناخودآگاه ذهن از طرف دیگر است. همچنین او فردی را دارای سلامت روان می‌‌‌‌‌داند که مراحل رشدروانی-جنسی را با موفقیت گذرانیده و در هیچ‌یک از این مراحل بیش ازحد تثبیت نشده باشد.

دستیابی به ناخودآگاه یا ناهوشیار درمانی است که روانکاوان در برابر مراجع انجام می‌دهند. در رویکرد روانکاوی، روانکاو تلاش می‌کند محتویات ناهوشیار را به بخش هوشیار منتقل کند. این کار به ریشه‌یابی مشکل و حل چالش‌های روانشناختی فرد به کمک اصول روانکاوی می‌انجامد. این فرآیند نیازمند زمانی طولانی است و به کمک روانکاو انجام می‌پذیرد.
 
یکی از اهداف روانکاوی عبارت است از تسکین بیماران از اضطراب، ناراحتی و احساس گناه غیر ضروری. از نقطه نظر روانکاوی برای داشتن شخصیتی سالم، گذراندن مراحل روانکاوی ضرورت بسیاری دارد.


برچسب ها: هاژه

ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
چاپ
نسخه چاپی


نظر کاربران


نظر خود را براي ما ارسال كنيد