تاريخ: ۱۴۰۰ دوشنبه ۶ دي ساعت ۱۳:۱۴ بازدید: 1178      نظرات: 0      کد مطلب: 17258

فرهنگ یک ملت با رسانه زنده است

شفیع بهرامیان-دکترای علوم ارتباطات


 نمایش خشونت عریان به بهانه قربانی
مدت‌هاست بین دو هواداران دو نحله فکری جهانی مارکسیست‌های کلاسیکی چون مارکس و لنین و نئومارکسیست‌ها یا به‌اصطلاح سردمداران مکتب انتقادی چون هورکهایمر، آدرنو و هابرماس جدال بر سر این است که موتور محرکه و زیربنای تغییر و حرکت در جامعه، اقتصاد است یا فرهنگ؟
البته پاسخ به این سؤال اساسی محتاج بررسی و تحلیل دقیق تاریخ کامل دوران حیات بشری است  تا اینکه فهمید تأثیر هر یک از عوامل بسیط و عریض فرهنگ و اقتصاد بر زندگی جوامع بشری چه بوده و کدامین زیربنا و آن دیگری پوششی برای آن بوده و آیا هر دو در عرض یکدیگر قرار می‌گیرند یا نه؟
اگر کارل مارکس اقتصاد و ابزار تولید را عامل اصلی و شکل‌دهنده روابط قدرت و نظام فرادستی و فرودستی می‌داند در برابرش اعضای مدرسه فرانکفورت به اتفاق که به لحاظ زمانی علمای متأخر و معاصر به شمار می‌آیند، فرهنگ را سنگ شالوده و معیار ارزیابی جامعه و نقطه ثقل آن می‌دانند.
اکنون و در هزاره سوم که تاروپود زندگی انسان جهانی‌شده، با امواج الکترونیکی و رسانه‌ها و شبکه‌های مختلف اجتماعی تنیده شده البته فرهنگ ارزش و وزنی صدچندان یافته چه اینکه بقول تیلور و سایر فرهنگ‌شناسان، تمام دستاوردهای مادی و غیرمادی بشر امروز که مصداق کامل فرهنگ بوده و در بطن خود اقتصاد، سیاست، هنر، تکنولوژی، ادبیات، اسطوره، الهیات و سایر جنبه‌های زندگی را در بردارد؛ کاملاً ملهم و متأثر از فناوری‌های ارتباطی و اطلاعاتی است.
شاید بیراه نگفته باشیم اگر رسانه را مروج و نگاهبان فرهنگ جامعه و عامل مهم شکل‌گیری شخصیت، بینش و منش انسان امروز بدانیم و صدالبته یادگیری مهارت‌های مختلف زندگی از طریق رسانه‌ها و همچنین افزایش قدرت تصمیم و تحلیل برای حل‌وفصل مسائل ریزودرشت مبتلابه فردی و اجتماعی تک‌تک شهروندان، امروزه به نوع نگاه و جهت‌گیری رسانه‌ها وابسته است.
در چنین وضعیتی ایجاد و فعالیت مستمر در رسانه یا پایگاه‌های نشر دانش چه با فرمت چاپی و چه غیر آن - در جامعه‌ای که دچار ازهم‌گسیختگی فکری و ساختاری  شده  اعتماد و همبستگی اجتماعی و وابستگی و دلبستگی فرهنگی آن به پایین‌ترین حدخود رسیده- شاید گام بزرگی برای نجات فرهنگ آن از ورطه بی‌هدفی و شکاف‌های مختلف آگاهی، دانشی و بینشی موجود در آن باشد.
به‌عبارتی در چنین وضعیتی که جامعه دچار تشتت و بی‌نوایی فرهنگی است و در میان دو وضعیت متناقض ماندن در سنت و یا غور در تجدد همچنان دست‌وپا زده و از هرکدام به‌قدر نالازم برای ادامه زندگی و حیات خویش سود می‌برد بسیار ضروری است تا مراجع رسانه‌ای دلسوز و صدالبته کارشناس و کاربلد به مدد و یاری چنین جامعه‌ای برخیزند تا شاید از حجم این شکاف نامیمون آگاهی و همچنین سردرگمی اجتماعی توده‌های مردم کاسته شود.
القصه اینکه اگر هنوز امیدی به درمان دردهای مزمن فرهنگی این جامعه باقی است البته نقش رسانه‌ها و رسانه‌نگاران متخصص دراین‌بین بیش از هر صنف و شغل دیگری پر رنگ است و باید هم‌ میدان را برای فعالیت آنان مهیا کرد و هم آحاد مردم بالاخص روشنفکران و فعالان دلسوز، این معدود مراکز باقیمانده فرهنگی متخصص  را در این کارزار سخت تنها نگذارند.
از فعالان رسانه‌ای خود حمایت کنید تا فرهنگ، زنده و پویا بماند.



ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
چاپ
نسخه چاپی


نظر کاربران


نظر خود را براي ما ارسال كنيد