تاريخ: ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۴۴ بازدید: 1873      نظرات: 1      کد مطلب: 19389
در حال تماشای بازی برزیل و اسکاتلند بودیم که ناگهان...

وقتی زمین لرزید و جام جهانی زهر شد/ 32 سال گذشت


32 سال پیش در چنین روزی ایران درگیر زلزله رودبار شد.

مسابقات جام جهانی 1990 در حال برگزاری بود، از نیمه شب گذشته بود و تماشاگران فوتبال در حال تماشای بازیهای جام جهانی بودند، آن شب برزیل با اسکاتلند بازی می کرد.
به گزارش هاژه اسپورت، برزیل با مربیگری سباستیانو لازرونی به میدان آمده بود تا با تقویت خط دفاعی خود، مانع از حذفی شبیه حذف از مسابقات جام جهانی 1982 و 1986 شود. مسابقه برزیل و اسکاتلند در جریان بود که ناگهان زمین لرزید.

زلزله تلخ آن شب در ساعت 1 بامداد پنجشنبه 31 خرداد ماه 1369 (برابر با 20 ژوئن 1990 در ساعت 21 به وقت گرینویچ) در فاصله حدود 16 کیلومتری رودبار و روستاهای تابع در استان گیلان رخ داد و تا شعاع 100 کیلومتری از مرکز زمین‌لرزه، خسارات جانی و مالی فراوانی نمایان شد. ارتعاشات حاصل از امواج لرزه‌ای در استان گیلان و در بخش‌هایی از استان‌های زنجان، آذربایجان شرقی، تهران، مرکزی، مازندران، سمنان، همدان،قزوین (الموت غربی) و کردستان به مدت حدود 60 ثانیه احساس شد و وحشت عمومی را در پی داشت.

این زمین‌ لرزه در یک منطقه پرتراکم از نظر جمعیت اتفاق افتاد، به‌طوری‌ که علاوه بر روستاهای موجود در منطقه، چندین شهر مهم کشور نیز تحت تاثیر آن قرار گرفتند. کانون زلزله در عمق 19 کیلومتری زمین اعلام شد هرچند که به دلیل نبود تجهیزات کافی در آن زمان امکان خطا در تخمین عمق زمین لرزه وجود داشته است، همان‌طور که در اعلام کانون زمین لرزه مرتکب خطا شده و کانون آن را رشت و دیلمان اعلام کردند.

در این زمین لرزه علاوه بر حدود 37 هزار نفر که جان خود را از دست دادند، بیش از 200 هزار واحد مسکونی تخریب شده و خسارات عمده‌ای به تاسیسات و اماکن عمومی در استان‌ گیلان که متاثر از این زمین‌لرزه بودند، وارد آمد و حدود 500 هزار تن نیز بی‌خانمان شدند.
بعد از این زلزله تلخ خیلی ها با جامعه ایرانی همدردی کردند، مثل یورگن کلینزمان مهاجم جوان وقت تیم ملی آلمان و اعضای تیم ملی چکسلواکی حاضر در جام جهانی 1990 که از این حادثه ابراز تاسف کرده و خواستار حمایت از ایران شدند.



ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
چاپ
نسخه چاپی


نظر کاربران

0
0
پاسخ به این اظهارنظر

سیروس ۱۴۰۴/۶/۱۳
خیلی شب وحشتناکی بود
من حدود هفده ساله و دبیرستانی و ساکن مازندران بودم
وسطبازی خوابم برد که با صدای لااله الا الله پدرم از خواب بیدار شدم
اونقدر وحشتناک بود که نمی‌تونستم روی پا وایستیم به در و دیوار می‌خوردیم از فردای اون روز و مدرسه همش شده بود گریه و جسد و مرگ هموطن خیلی سخت بود تو اون گرمای تابستون اجساد بو گرفته بود و هر نفر باید برای چند نفر مراسم نماز و کفن و دفن انجام میداد اون هم برای عزیزانش😢😭😭
هیچی از اون لحظات نمیشه گفت

نظر خود را براي ما ارسال كنيد