تاريخ: ۱۳۹۶ شنبه ۲۷ خرداد ساعت ۲۱:۵۶ بازدید: 2776      نظرات: 12      کد مطلب: 4054

نخبگان جامعه ستارگان همیشه تابناک آسمان آزادیخواهی‌اند ؟


انور اسمعیل پوری
در کف هر کس اگر شمعی بدی         اختلاف از گفتشان بیرون شدی    "مولانا"

 چندی پیش در دنیای مجازی دوستی حق شناس و ارجمند، پیامی را که مشاهده کرده بود، برای بنده ارسال نمود. محتوای آن  مرا از درون بر آشفت. پیام که انعکاس اظهار نظری از پایگاه خبری هاژه بود، همانند دشنه‌ی ناسپاسی می‌نمود که از پشت بر پیکرِ برادری و ارزش‌ها فرود آمده باشد. در قسمت درج نظر‌ها از طرف یک چهره‌شاخص، نه تنها خبرگزاری هاژه را به بی‌دقتی متهم کرده بود، بلکه عنوان "دکتری" مرحوم دکتر سۆران کوردستانی( بهمن فریور) را زیر سؤال برده و مدعی شده بود که وی مدرک کامل پزشکی نداشته و عدم اشتغال به طبابت را دلیل بر اثبات ادعای خود آورده بود.

شاید اگر سؤال به این شکل بیان می‌شد که؛ چرا دکتر سۆران کوردستانی حرفه‌ی پزشکی را رها کرد است؟ هدف پرسشگر بُعدی منتقدانه و بهانه‌ای برای شناخت بیشتر او قلمداد و در این صورت نیتی ستودنی بود.

 

 می‌دانستم اگر این خبر به گوش همسر نمونه، دلسوز و باوفای ایشان برسد. چنان آزرده خاطر خواهند شد که بار مشکلات نزدیک به سی سال همدمی و غمخواری به یکباره بر سرش آوار خواهد شد و درون او را چنان به درد خواهد آورد که مگر، داغ از دست دادن جگر گوشه بتواند با آن برابری کند. باری به هر جهت ایشان خبردار شدند. می‌دانستم دیدار بعدیم با همسر وی عادی نخواهد بود. اما آن لحظه‌ی که آرزوی آمدنش را دوست نداشتم، فرا رسید. در همان نگاه اول افسوس و تاثر ژرفی را در نگاهش خواندم و اشک بر گونه‌هایش برای بدرقه از چشمان، منتظر سلام من نیز نماند و سرازیر شد. او را دلداری داده و گفتم:" توکلت به خدا باشد." می‌توانستم حدس بزنم اکنون چه صفحاتی از خاطرات تلخ و شیرین زندگی‌اش را در ذهن خود ورق می‌زند و با خود این گونه می‌گوید:

"چند درصد از هزاران دکتر، که اکنون عنوان دکتری دارند، بهره‌ی علمی، ادبی و فرهنگی بیشتر از او برای ملت خود داشته‌اند. گیرم که بنده‌ی خدا اصلاً مدرک نداشته و  از سر اخلاص وی را "دکتر" خوانده‌اند. حداقل با ارج نهادن به چهار دهه تلاش خستگی‌ناپذیرش، در کفه‌ی سنجش، معیار‌عدالت و انصاف را محور قرار می‌دادند. او در فقر و تنگدستی، با ارائه‌ی هزاران مطلب در قالب کتب، مقالات، فیش‌‌ها، اسناد، فایل‌های صوتی و تصویری ...، لحظه به لحظه‌ی جوهر زندگیش را به بارگاه فرهنگ و ادب ملتش تقدیم نمود. من این را همگام با او، در تمام این سال‌ها شهادت می‌دهم. بگذارید ملت خود به احترام تمام این جان‌فشانی‌ها و خلاقیت‌ها، در باره او قضاوت کند و حداقل اگر به او نشان و دکترای افتخاری نمی‌دهند، به پاس 6 سال تحصیل در دانشگاه تهران و چهار سال خدمت پزشکی در بیمارستا‌های تهران(از سال 1355 تا 1367هـ ش،  لقب دکتری را از وی دریغ نمی‌کردند. آن مدرکی که هیچ‌گاه برایش نان و آب نشد. ایران برای او پناهی نداشت و تنها در سایه‌ی ملتش عاشقانه و صادقانه زیست. من او را با تمام وجود درک و پیوسته رنج‌هایش را حس کرده و مونسش بوده‌ام. در مکتب او صداقت، شهامت و سرفرازی را آموخته‌ام. سکوتِ سرشار از ناگفته‌هایش را من اکنون فریاد خواهم زد. اکنون می‌فهمم که منظور او از اینکه می‌گفت: " آثار و کارهایش متعلق به این زمان نیست و آیندگان ارزش آن را خواهند فهمید" چیست؟ حال بیش از هر زمان برایم هویدا شده که چرا از من عذرخواهی می‌کرد، برای زندگی مشترک پر از سختی و مشقت بار با پژوهشگر، نویسنده، ادیب و شاعر کورد. با هجمه‌ی خودشکنانه‌ی بت جهالت، از بزرگی شخصیت وی کاسته نخواهد شد. چون آثار او گواه و نماد ایثارگری در راه وطن است. این روز‌ها با کوچک شمردن روشنفکران و نخبه‌گان جامعه چه آزاردهنده و تنفر برانگیز می‌گذرد. برادر؛ هوشیاریمان کجا رفته؟  

اما نه،  او همیشه این شعر زیبای استاد هێمن را می‌آورد که: " دوور بنواڕه، دوور بڕوانە ئاسۆ ڕوونە" . خوب می‌دانم تمامی این زخم‌ها که بر پیکر روشنفکران ما وارد آمده را تنها با یک اقدام می‌توان التیام بخشید و آن این است که نگذارند آثارشان در پستوی خانه نهان باشد."

چرا سۆران کوردستانی حرفه‌ی پزشکی را رها کرده است؟

برای تنویر افکار عمومی، بخشی از اسناد و مدارک لازم در اختیار رسانه‌های مردمی قرار می‌گیرد تا  قضاوت در این باره به جامعه واگذار شود. برای این که آسیب ناشی شایعه پراکنی و تشویش اذهان عمومی بی‌اثر شود و همچنین به جهت محکم کاری، ابتدا تصویر مدرک دیپلم دکتر بهمن فریور ارائه‌ داده می‌شود، تا در آینده جسارت نفی به سطوح پایین‌تر مدارج علمی وی سرایت نکند.

 

لازم به ذکر است که قبل از انقلاب قبولی در بورسیه پزشکی ارتش به بالاترین رتبه‌های کنکور اختصاص داشت. استعداد خدادادی، روحیه‌ی بالای تلاشگری و از همه مهمتر انگیزه و عطش وی برای فراگیری دانش و فرهنگ زادبومش، وصف ناپذیر بود. به طوری که ایشان در اتوبیوگرافی خود  اذعان می‌دارند که؛ پس از ورود به دانشگاه تهران بزودی کتابخانه‌ی دانشکده‌ی پزشکی برایش عادی و برای پاسخگویی به خواست درونی‌اش، تقریبا تمامی کتاب‌های مربوط به کورد و کوردستان و حتی نسخ خطی و میکروفیلم‌های مربوطه را مطالعه کرده بود و برای این‌کار مجبور بود دروس پزشکی خود را نیز در همان کتابخانه‌ی مرکزی دانشگاه تهران مطالعه کند و با بسیاری از دانشمندان و بزرگان آن زمان ارتباط مستقیم داشته ‌است. من این را باور دارم، چون هر کتابی را که در مورد کردستان در دوران تحصیل از کتابخانه‌ی دانشگاه تهران می‌گرفتم، حتماً در برگ امانتی کتاب، نام بهمن فریور جزء خوانندگان قبلی آن بود. 

 

 

در دوران تحصیل در بیمارستان‌های؛ سینا ، شریعتی، امیراعلم، میرزا کوچک خان(شوروی سابق)، رازی، روزبه، فارابی به ترتیب دروس و دوره‌های جراحی و ارتوپدی ، داخلی، گوش و حلق و بینی، زنان و زایمان، پوست، چشم پزشکی، بیماری‌های روانی را گذراند. برابر تعهد خدمتی، دکتر کوردستانی به عنوان پزشک بورسیه ارتش از سال 1363 تا سال 1367 در بیمارستان‌های(501 ارتش، سینا و ... ) به خدمت و کار رسمی مشغول بود. در بخشی از خاطرات سال 1357 خود می‌نویسد: " ... تنها به فکر ارتقای سطح فرهنگی جامعه‌ی کُرد و آینده‌ی کردستان بودم".

انگیزه‌های خروج از حرفه‌ی پزشکی ارتش.

در برهه‌ای از زمان عشق به فرهنگ و سرزمین مادریش، پاسخ به ندای دل و درون او را ناچار به گزینش یک انتخاب بسیار سرنوشت ساز بر سر دو راهی بودن یا نبودن می‌گرداند:

-           راه اول؛ پشت کردن به تمامی مدارج علمی آکادمیک از جمله مدرک دکترای پزشکی بورسیه ارتش و سی سال تحمل شنا کردن در رودخانه‌ی خلاف علایق درونی و باور‌ها

-           راه دوم؛ پای نهادن در طریق عشق به سرزمین، زبان، فرهنگ و مردم خود بود. راهی که فقط یک انسان تشنه‌ی پژوهش و عاشق می‌تواند تاب تحمل مشقت‌ها و مرارت‌های آن را داشته باشد. 

 
 

نمونه‌ای از مکاتبات دکتر کوردستانی در سال 1365 زمانی که در بیمارستان سینا به عنوان  پزشک در حال خدمت بود. این نامه و نامه‌های زیادی از این قبیل به خوبی نمایان می‌سازد که دکتر کوردستانی( سنه‌یی ) در این دوران چه باوری داشته و چرا حرفه‌ی بسیار مهم و درآمدزای پزشکی را رها و زندگی خود را وقف پژوهش و تحقیق در مورد کوردستان شناسی می‌کند. وی به آرامان خود کاملاً متعهد و عملا تا آخرین لحظات زندگی به آن پای‌بند بود.

 
 نمونه‌ای از مکاتبات دکتر کوردستانی در سال 1366 زمانی که در بیمارستان 501 ارتش به عنوان پزشک سرپرست در بخش داخلی، در حال خدمت بود.
 
 

انتخاب آگاهانه راه و مشکلات ناشی از آن.

به استناد گفت‌هایی از این قبیل:  " ئەوینی نیشتمان بە شیر هەڵ ئەمەژرێ و لە گەڵ گیان ئەچێتە دەر"      به راحتی می‌توان تشخیص داد، که او کدام راه بر خواهد گزید. سرانجام در سال 1367 راه دوم را هدفمند برگزید و روز‌های نهست تاریخی خود را به اختیار انتخاب و به همراه خانواده به سنندج زادگاهش برگشت. در تحقیقات میدانی بخش عظیمی از یافته‌های پژوهشی او در ارتباط با تاریخ و فرهنگ اردلان در این سال‌ها شکل گرفت و اکنون در بایگانی تحقیقات او موجود است. سال 1368 در دوران نهست خود (در ارتش) به مهاباد کوچ کرده و مدتی کمتر از یک سال را در آنجا باقی می‌ماند. در این سال در صدا و سیما مرکز مهاباد به عنوان مترجم و نویسنده برنامه‌های رادیویی مشغول به کار شده و در این دوران با بی‌مهری‌های زیادی از طرف معدود افراد همزبان روبرو شده و آنان آگاهانه یا نا گاهانه توانمند‌ی‌های او را در تقابل با خود احساس نموده و به انحا‌ء مختلف در حق او کار شکنی می‌کنند.

 دکتر بهمن فریور، به علت نهست در ارتش به ناچار سکوت اختیار و در نهایت از مهاباد به گوگ‌تپه نقل مکان و علاوه بر پشتکار مضاعف در عرصه‌ی تحقیق و پژوهش با بنیه مالی ضعیف به ناچار زندگی در روستا را انتخاب و به مدت یک سال و نیم ( از تابستان 1369) در آنجا مقیم می‌شوند. تحقیقات میدانی او در مورد منطقه‌ی موکریان در این ‌سال‌ها از ارزشمندترین یافته‌های پژوهشی تاریخی - فرهنگی منطقه به شمار می‌آید. ایکاش کارکنان صدا و سیما، در آن زمان از خود وی در باره علت عدم اشتغال به طبابت سؤال‌ می‌کردند و جواب می‌گرفتند. نه اینکه سال‌ها پس از مرگ وی، هجمه علیه‌ وی را،  بدون تحقیق و با نگرش و تعصب کور طیفی زیر سؤال ببرند.

در این زمان از طرف دادگاه ارتش، بار‌ها و بار‌ها برگه‌ی اخطاریه به منزل او ارسال می‌شد. تقریبا در اکثر موارد مامورین تحت تاثیر شخصیت والای او برگه‌ را عودت و "در محل نبودن" وی را گزارش می‌نمودند. گفتن  تمامی جوانب حقایق زندگی وی در این دوران پر مشقت، مثنوی هفتاد من کاغذ است.

حضور در دادگاه نظامی و تحمل جزای نقدی و محرمیت 5 ساله از حرفه‌ی پزشکی.

در پاییزسال 1371  زمانی که در انتشارات صلاح الدین ایوبی در ارومیه مشغول به کار بود، به پیشنهاد جمعی از خویشان و همراهان، برای رهایی از برزخ فشار ناشی از ترک خدمت، خود را به دادگاه ارتش تحویل و با بهانه‌قرار دادن مشکلات خانوادگی و اقرار به فعالیت‌های صرفا فرهنگی و نه پزشکی، در این مدت، مطابق دادنامه شماره 438- 12/8/1371 دادگاه نیرو‌های مسلح، محکوم به جزای نقدی و عدم اشتغال به حرفه‌ی پزشکی (به مدت 5 سال) می‌گردد.

شاید برخی با آرزوی در دست داشتن چنین حکمی، می‌توانستند جواز ورود به هر کشوری را دریافت کنند. اما او ماند و در دل این ملت کار و تحقیق در راستای آرمانش را ادامه داد. آنچه که در این حکم بیش از هرچیز برای او ناخوشایند می‌نمود، فشار مالی ناشی از جزای نقدی بود، نه محرومیت از حرفه‌ی پزشکی. با عشق و عطش سیری‌ناپذیر او به تحقیق و پژوهش ، بستان فرهنگ و ادب کوردستان را هر دم بری می‌رسید و همزمان با آن سفره نان او تهی‌تر از هر زمان بود و به ناچار برگه‌های یادداشت روزانه‌ی خود را از A4 سفید به اوراق کاهی تغییر می‌داد، ولی وقفه‌ای در کار تحقیق نبود. در نهایت آنچه که در این دادنامه از همه نوید بخش‌تر بود، پیدا شدن افق رهایی بود و سر آغاز فصل تازه‌ای از تلاش و کوششی بی‌نظیر که کمتر محققی به این درجه از موفقیت و نتایج پژوهشی دست یافته است. اما افسوس که بیشتر این نتایج ارزنده در فضای غریبی، تبعیض و تکبر طیفی، فرصت نشر پیدا نکرده و ناشناخته باقی مانده است.

رهایی و شروع دوره‌ای جدید از فعالیت‌های پژوهشی.

 دهه‌های هفتاد و هشتاد پر دست‌آورترین و پر رنجترین دوره‌ی ممکن برای دکتر سۆران کوردستانی به عنوان یک محقق کورد به حساب می‌آید. او که در ابتدای دهه‌ی هفتاد از بند تعقیب نظامی، رهایی یافت در اوایل دهه‌ی نود مرض‌قند و نارسایی قلبی گریبانش را گرفت و اجل راه را بر آرزوهای تحقق نیافته‌اش بست.

 

دکتر سۆران، آن سید والا مظلومانه جهان فانی را وداع گفت. من اکنون خود را شرمنده‌ی یک قضاوت نادرست در برابر او می‌بینم. چون فکر می‌کردم او تبحری در رانندگی ندارد و به همین خاطر هیچ وقت ماشین نداشت و در طول عمر تمایلی به تهیه‌ی آن نشان نداد. اما بعد‌ها پس از مرگ وی و بررسی آثار و مدارک پی بردم که او سال‌ها قبل و در دوران اول انقلاب گواهی نامه‌ی رانندگی خود را گرفته و مانند مدرک تحصیلی‌اش و این بار از سر نداری، هیچ‌ وقت فرصت استفاده از آن را نداشت.

همه ما شاید در مرحله‌ای از زندگی آگاهانه یا غیر تعمدی قضاوتی بکنیم، بدور از اخلاق. اما اگر حقیقت بر ما آشکار شد، انسانیت و شهامت ایجاب می‌کند که در راه دلجویی از کسانی که با قضاوت خود دلشان را آزرده‌ایم، همت گماریم و دلشان را بدست آوریم.

 
 

تعجب من از این است که چرا در صدا و سیمای مهاباد از شخصیت پژوهشگر و ناموری چون دکتر سۆران، که زمانی سریال امیر کبیر را در آن مرکز ترجمه می‌کرد و برنامه‌های رادیویی ئاوێنەی ژیان را می‌نوشت، حتی برای یک بار هم  از همکار سابق خود و خانواده‌ او تجلیل و یاد نکرده است. او که اکنون در جوار بزرگانی چون استاد هەژار و هێمن ‌آرمیده و لقب خود را در برهه‌ای از زمان که سۆران سنه‌یی بود به سۆران کوردستانی تغییر داد.چرا؟  چون در آن برهه از زندگی تشخیص داد که دیگر نه تنها به سنندج تعلق دارد. بلکه هویت و تلاشش مدیون تمام ملت خویش، از هر کیش و تیره‌ای، در اقصی نقاط جهان است و خود را خدمتگذار آنان می‌دانست. تقریبا بیشتر کتب مقدس ادیان و مذاهب را که اقشار ملت او بدان باور داشتند مطالعه و در آن‌ها تفحص کرده بود. او مانند یک محقق واقعی، خود را  از چارچوب جغرافیای امارت اردلان و مذهب خاص رهایی بخشید و سرنوشت خود را به تمامی ملتش گره زد. قضاوت در مورد او را به آثارش و کردارش معطوف کنید نه ناکرده‌هایش. او پس از طی پنج سال حکم محرومیت از حرفه‌ی پزشکی چنان در رسیدن به هدف مصمم و چنان غرق در روند کنکاش در فرهنگ مردم خود بود، که تنها عامل عمر را سد راه رسیدن به آرمان خویش می‌دید نه ادامه حرفه‌ی پزشکی. به همین دلیل بخش عظیمی از آثارش فرصت نوشتن پیدا کردند، اما انتشار هرگز. آثاری وی اکنون متعلق به تمام ملت و هم‌زبانان او است. برای دلجویی از روح آن بزرگوار کافی است که هر وطن‌پرستی، بسته به توان خود بخشی از آن آثار ارزنده را متعهدانه انتشار دهند و بازماندگان را از بار سنگین صیانت از این امانت و سرمایه‌ی عظیم فرهنگی و ارزشمند ره ایی بخشند.




ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
چاپ
نسخه چاپی


نظر کاربران

0
0
پاسخ به این اظهارنظر

پیمان ۱۳۹۹/۹/۲۳
زۆر سپاس بۆ رێزدار و خۆشه ویست، آقای اسمعیل پوری.
به راستی یێکێک له گه ورە ترین استادانی فیزیک د اێران دا بێ گومان کاک انور اسمعیل پوری یە.
1
0
پاسخ به این اظهارنظر

خواننده ۱۳۹۶/۳/۳۰
"گیرم که بنده‌ی خدا اصلاً مدرک نداشته و از سر اخلاص وی را "دکتر"
بهتر بود در مقاله ای جداگانه مثلا در سالگرد وفات وی را کامل معرفی می کردید چون واقعا ممکن است کسانی باشند که با وی آشنایی نداشته باشند.این تکه ای هم که کپی کرده ام به نظرمن هم درست نیست متاسفانه هم اکنون افرادی را می بینیم که مدرک دکتری ندارند و آنها را دکتر خطاب می کنند با واقعیات زندگی کنیم و حق کسی را تضییع نکنیم. من این فرد را در حد یک نام می شناسم
0
0
پاسخ به این اظهارنظر

قاسم لاجانی ۱۳۹۶/۳/۲۸
سلام جناب اسماعیل پور بسیار عالی ومفید نقل نمودید بیشتر حرص ادم وقتی بیشتر میشه که شخصیتی مثل دکتر سوران کردستانی تمام عمر با غزت خودش را صرف خدمت به ادب و ملیت یک قوم کنه کس یا کسانی از روی سهل انگاری یا عمدا
وبا علم در خراب کا ری اذهان عمومی شخصیت اندیشمندانی مثل استاد را زیر سوال میبرند
1
0
پاسخ به این اظهارنظر

ئارام ۱۳۹۶/۳/۲۸
سڵاو دۆستی به‌رێز.
عه‌رز به حزووری باسعادت، ئه‌من ئه‌و مه‌تنم خۆینده‌وه به‌ڵام هیچ شتێکم له‌باره‌ی وه‌یکه قسه‌ی ئاغای م .ا ڕه‌د کاته‌وه نه‌مدی، دوایی وه‌ی خۆ ئه‌و به‌رێزه قسه‌یه‌کی خراپی نه‌کردۆ ده‌لێ دوکتور نه‌بوو، جه‌نابت ئه‌گه‌ مه‌دڕه‌کێکت هه‌یه نیشان بده‌.
مامۆستا سوران کوردستانی زۆر خۆشه‌ویسته، به‌ڵام خۆ ئێمه نابێ چونکه‌ خۆشمان ده‌وێ مه‌دڕه‌کی بده‌ینێ یا وه‌ک جه‌نابت ده‌فه‌رمووی "گیرم که بنده‌ی خدا اصلاً مدرک نداشته و از سر اخلاص وی را "دکتر" خوانده‌اند".!!! مه‌گه‌ر ده‌بێ دۆستی به‌رێز شتی وا.
0
0
پاسخ به این اظهارنظر

Jalal ۱۳۹۶/۳/۲۸
سپاس بو ئه‌و رون کردنه وه ی برای به‌ریز کاک ئه‌نوه‌ر. زور کاریکی به جی و دروست بوو. به داخی گرانه‌وه ئه‌و روژانه زور شه‌پ شه‌پین و گالته به گه‌وره‌کانمان ده‌کری به شیوه‌ی جوراوجور. هیوادارم که بگه‌ینه ئه‌و ئاسته‌ی که بو هه‌ر قسه‌یه‌کمان خومان به به‌رپرس بزانین.
به سپاسه‌وه
0
0
پاسخ به این اظهارنظر

مناف ایران پناه ۱۳۹۶/۳/۲۸
برادربزرگواری که درپاسخ بنده جمعی را تحت عنوان کارکنان صداوسیما بدون هیچ دلیل زیر سؤال برده و تنها به قاضی رفته اید من حقیر که بعنوان نماینده کارکنان صداوسیما اشتباه یادرست حرفی نزده و تنها محض یادآوری ونه به قصد غرض ومرض و به قول جنابعالی بانگرش و تعصب کور کسی را نخواسته زیر سؤال ببرم وقصد هجمه نداشته واین تمام وکمال نظر شخصی شماست واگر نه بود چرا نوشداروی پس از مرگ سهراب آورده اید واین همه سال ودر این همه لحظات زندگی سرشار از درد و مشقت کاک سوران عزیز کجابودی و چرا چیزی نگفتی واین شرح حال رو چرا جایی در رسانه ای ویا حتی درنمایشگاه آثار ایشان که در مهاباد برگزارشده بود ارائه نکردید وباز هم همان درد همیشگی و بعداز مرگ شیون وزاریو... بهرحال به قول جنابعالی درای باره مثنوی هفتاد من باید نوشت اما دریغ ودر ضمن من حقیر مطمئن هستم در مدت زمانی که در صداو سیما بودند بهترین روابط ممکن رو باایشان داشتم وتنها کسی بودم که در تهیه و پخش برنامه هاشون نهایت همکاری ومساعدت رو با این بزگوار داشتم هرچند بهمان دلایلی که شما اشاراتی داشته اید ایشان در کل آدم گوشه گیر ی بودند و دوست داشتند بهر دلیل در انزوا باشند .عزیز جان بله بنده باستناد گفته های خود ایشان که در مدت همکاری با او از خودشان شنیده بودم برداشتم این بوده که بهر دلیل ممکن خواسته ویا ناخواسته ایشان درگرفتن مدرک اصلی پزشکی موفق نبودند یا نخواستند و اشاره به این نکته کوچک در برابر دریایی از خدمات و آثار فرهنگی هنری دکتر سوران سنه یی هرگز نادیده گرفتن ارزش وجایگاه نامبرده نبوده ونیست و چنانچه همسر گرامی و فداکار ایشون این برداشت رو از حرفهای بنده داشته وخود ایشان چنین تصور کرده اند که من بانگرش وتعصب کور قصد هجمه به کاک دکتر را داشته ام بشدت از ایشان عذرخواهی دارم ونیز چنانچه این دیدگاه شخص جنابعالی می باشد دراولین فرصت باید از کارکنان صداو سیما عذرخواهی بکنید چراکه بی دلیل متهم کرده وآنهارا وارد ماجرایی کرده اید که اصلأ به آنها مربوط نبوده و تنها نظر من بوده و البته نه بعنوان نماینده صداو سیما وبهر تقدیر ممنون که حداقل یک چند هزارم در باره شخصیت دکتر سوران اطلاعاتی منتشر فرمودید .
0
0
پاسخ به این اظهارنظر

مسعود ۱۳۹۶/۳/۲۸
زیبنده بود که در چنین صورتی برای رفع شک و شبه ، با خانواده متوفی بحث مطرح می‌شد و در صورت قانع نشدن ، موضوع را رسانه‌ای می‌کرد.
به هر حال شخصیت والا و ارزشمند آقای کردستانی بر همگان هویداست.
امید است روح پاک استاد کردستانی همچون قلب رئوفش محل اشراق فیض سبحانی و تلالؤ انوار رحمت غیر متناهی حق تعالی قرار گیرد
0
0
پاسخ به این اظهارنظر

علی ۱۳۹۶/۳/۲۸
بژی ده ست خوش
0
0
پاسخ به این اظهارنظر

هیوا ۱۳۹۶/۳/۲۷
کاک انور، در این مورد ممکن است حق با شما باشد، اما ایشان هیچ اثر شاخصی ندارد. صرف تلاش کشیدن برای پیوستن به جرگه انسانهای جدی کفایت نمی کند.
0
0
پاسخ به این اظهارنظر

عبداله زاده ۱۳۹۶/۳/۲۷
سلاو له دوستانی هاژه که وتاری جوان و به پیز بلاوده که نه وه. زور سپاسی استاد اسماعیل پوری دکه م که بو ئه و وتاره زحمتی زوری کیشاوه. روحی دکتر سوران شاد بی.
0
0
پاسخ به این اظهارنظر

محی الدین اسماعیل پوری ۱۳۹۶/۳/۲۷
با تشکر و سپاس از برادر عزیزم ، کاک انور، براستی مطلب زیبا و بجا و پرمعنی درباره استاد گرانمایه دکتر سوران کردستانی آورده اید، بر ماست که ارزش نخبگان ملتمان را دانسته و همیشه از آنان به خوبی یاد کنیم.
0
0
پاسخ به این اظهارنظر

سعید چاچ ۱۳۹۶/۳/۲۷
جناب آقای انور اسماعیل پوری بدون شک با نظر یک شخص ذره ای از دریای علم و فرهنگ دوستی مرحوم دکتر سوران کردستانی خدشه دار نخواهد شد آنچه که همه اهالی فرهنگ بر آن اذعان دارند از خودگذشتگی این مرحوم می باشد آنچنان شیفته فرهنگ و ادب و سرزمین مادری خویش بودند تنها مرهمی که می توانست آلام این عزیز را آرام کند همزیستی با ملت خویش بود و همین باعث شد بر خلاف افرادیکه که داعیه وطن پرستی دارند دنیای پزشکی را با همه درجات مادی رها کرده و به آغوش سرزمین مادری بازگردد بدون شک کوردلانی که طاقت شنیدن حتی اسم دکتر کردستانی را ندارند در گذشته نیز بر سر راه همه تلاشهای فرهنگی ایشان سنگ اندازی میکردند.
یادش گرامی باد

نظر خود را براي ما ارسال كنيد